همان حس لذتی که با دیدن اولین کاتسین بازی و تجربهی اولین لحظات گیم پلی در تک تک سلولهایتان جاری میشود و لبخندی از روی رضایت روی صورتتان نقش میبندد.
همان حسی که کل مشکلات دنیا، جای خودشان را با دیالوگ کاراکترهای بازی عوض میکنند و از همان اول میدانید که قرار است حسابی داستان بشنوید.
به جرئت میتوانم بگویم وقتی داریم از گوست آو سوشیما حرف میزنیم، بحث یکی از برترین عناوین اکشن نسل هشتم است. یک بازی که اگر از هر لحظهاش هم لذت نبرید، ۹۰% درصد اوقات میتواند شما را تحت تاثیر قرار دهد و لحظهای از تهیهی آن پشیمان نخواهید شد. اگر قرار است انحصاریهای نسل هشتم سونی با این عنوان به پایان برسد، باید گفت چه پایان خوبی! ساکرپانچ در ۲۱ مارس سال ۲۰۱۴ با بازی Infamous: Second Son نسلی بینظیر را برای سونی استارت زد و حالا با Ghost of Tsushima کار آن را به شاعرانهترین شکل ممکن به پایان میرساند.
وقتی یک بازی انحصاری جدید از طرف سونی معرفی میشود، همه انتظار شاهکار دارند و این به خاطر استودیوهایی مثل ناتی داگ و سانتامونیکاست که استانداردهای این شرکت را همیشه در اوج نگه داشتهاند.
به هر حال، این انتظارات بالا در مورد Ghost of Tsushima نیز وجود داشت.
از یک طرف به این دلیل که این بازی رسماً آخرین انحصاری کنسول PS4 و نقطهی پایانی بر یک نسل باشکوه دیگر برای سونی است، و از طرف دیگر استودیوی سازندهی بازی ساکرپانچ (Sucker Punch) است که با سری بازی Infamous خودش را در نسل گذشته و این نسل چندین بار ثابت کرده است.
بازی چند شخصیت مهم دارد که تقریباً همهی آنها شخصیتپردازی خوب و حتی بهیادماندنیای دارند. کاراکترهایی مانند سِنسِی ایشیکاوا (Sensei Ishikawa) که یک سامورایی کهنهکار و سختگیر است یا یونا (Yuna) و برادرش تاکا (Taka) که اصلیترین دوستان جین هستند، بازی را تا آخر جذاب نگه میدارند. متاسفانه خود جین ساکای، جزو شخصیتهایی نیست که بشود از شخصیتپردازیاش تعریف کرد. شخصیتپردازی او میتوانست بسیار بهتر و بهیادماندنیتر باشد
افسانهی خون و کاتانا
داستان گوست آو سوشیما در حوالی سال ۱۲۷۴ میلادی و در جزیرهی سوشیمای ژاپن اتفاق میافتد.
نوهی چنگیزخان مغول که کوتان خان (Khotun Khan) نام دارد به این جزیره حمله کرده و قصد تصرف آن و سپس نقاط دیگر ژاپن را دارد. شما در نقش یک سامورایی به نام جین ساکای (Jin Sakai)، از قبیلهای اصل و نسبدار قرار میگیرید که در کنار فرمانده ساموراییها یعنی ارباب شیمورا (Lord Shimura) که اتفاقاً عموی شما هم هست قصد دارند مغولها را از سرزمین خود بیرون برانند و سوشیما را پس بگیرند.
بازی از سه قسمت طولانی تشکیل شده که تکمیل کردن هر کدام از این قسمتها، چیزی حدود هفت هشت ساعت زمان میبرد.
به طور کلی ماموریتهای بازی به چهار دسته تقسیم میشوند.
یکی ماموریتهای اصلی که در نقشه با رنگ طلایی مشخص میشوند و انجام آنها برای به اتمام رساندن داستان بازی ضروری است.
به جز آن، ماموریتهای فرعی خاکستری رنگی وجود دارند که معمولاً در آنها داستانی کوتاه برای شنیدن هست.
ماموریتهایی آبیرنگ نیز در نقشه هستند که Mythic Tales نام دارند و برای پیدا کردن تمام این ماموریتها، باید با مردم عادی قبیلههای مختلف حرف بزنید.
گوست آو سوشیما آنقدر قصه برای تعریف کردن دارد که به هیچ وجه احساس خستگی و فرسودگی نخواهید کرد. برای بازیهای طولانی و عظیمی مانند گوست آو سوشیما، پیدا کردن محتوایی که ارزش بازی کردن داشته باشد و فقط محض پر کردن نقشه نباشد، کار بسیار دشواری است. به همین دلیل است که بازیهایی مانند ویچر ۳ در تاریخ بازیهای کامپیوتری ماندگار شدهاند، چون گاهاً حتی ماموریتهای فرعی این عنوان از ماموریتهای اصلی آن جذابتر بود! گوست آو سوشیما شاید از نظر گستردگی ماموریتهای جانبی مانند ویچر نباشد، اما داستانهای بسیار جذابی در گوشه و کنار سوشیما هست که فقط یک گوش شنوا میخواهند.
روی هم رفته گوست آو سوشیما از نظر روایی امتیاز خوبی میگیرد.
بخشی از این، بخاطر الگوبرداری مستقیمی است که سازندگان بازی از کارهای کارگردان بزرگ ژاپنی آکیرا کوروساوا داشتهاند
آثار این کارگردان، نه تنها در سینمای ژاپن، بلکه در سینمای جهان نظیر ندارد و صحنهسازی و روایت او در نوع خود منحصربفرد است.
گوست آو سوشیما از خیلی جهات سعی کرده تا روح او را زنده کند.
عناصر مخفیکاری و انواع دشمنان بازی شباهتهای زیادی به اساسینز کرید دارد پس گرفتن کمپهای دشمن هم شبیه به مراحل پاکسازی کمپهای دشمن در سری فارکرای است و نحوهی تقسیم ماموریتها و برخی عناصر محیطی بازی ممکن است شما را یاد ویچر بیندازد. اما گوست آو سوشیما در نقطهای از هر سه عنوان پیشی میگیرد و آن بخش مبارزات و به طور کلی گیم پلی بازی است.
بحثی که در مورد گوست آو سوشیما خیلی مطرح میشود، شباهت آن به بازیهایی مثل اساسینز کرید، فارکرای و ویچر است.
عناصر مخفیکاری و انواع دشمنان بازی شباهتهای زیادی به اساسینز کرید دارد
پس گرفتن کمپهای دشمن هم شبیه به مراحل پاکسازی کمپهای دشمن در سری فارکرای است و نحوهی تقسیم ماموریتها و برخی عناصر محیطی بازی ممکن است شما را یاد ویچر بیندازد.
اما گوست آو سوشیما در نقطهای از هر سه عنوان پیشی میگیرد و آن بخش مبارزات و به طور کلی گیم پلی بازی است. حتی میتوان گفت گاهی اوقات میتوان آن را با شاهکارهای دنیای اکشن، مثل Devil May Cry مقایسه کرد.
مبارزات گوست آو سوشیما به قدری عمیق، لذتبخش و خوشساخت است که به تنهایی میتواند دلیل تصمیم یک نفر برای تهیهی این بازی باشد.
روی هم رفته گوست آو سوشیما از نظر روایی امتیاز خوبی میگیرد. بخشی از این، بخاطر الگوبرداری مستقیمی است که سازندگان بازی از کارهای کارگردان بزرگ ژاپنی آکیرا کوروساوا داشتهاند. آثار این کارگردان، نه تنها در سینمای ژاپن، بلکه در سینمای جهان نظیر ندارد و صحنهسازی و روایت او در نوع خود منحصربفرد است. گوست آو سوشیما از خیلی جهات سعی کرده تا روح او را زنده کند. از فیلتر سیاه و سفید بازی گرفته تا عناصری مانند باد و صحنهسازیهای دوئلهای بازی. سازندگان گاهی اوقات در این الگوبرداری موفق بوده و گاهی اوقات هم شکست خوردهاند. اما روی هم رفته گوست آو سوشیما داستانی قابل توجه و روایتی جذاب و کمنظیر دارد.
بخش مهمی از بخش مبارزات بازی به سلاحهای مختلف شما برمیگردد.
به طور کلی شما سه نوع اسلحه دارید : اولی کاتانای شماست که اصلیترین سلاح شما به شمار میرود.
از کاتانا هم در هنگام حملههای رودررو و هم هنگام حملات مخفیکارانه میتوانید استفاده کنید.
در همان اوایل بازی وقتی پیش ایشیکاوا میروید، او کمانی به شما میدهد و از آن پس تیر و کمان هم به تجهیزات شما اضافه میشود.
تیر و کمان دو نوع تیر معمولی و آتشین دارد که تیرهای آتشین بخش قابلتوجهی از جان دشمن را از بین میبرد ولی تعداد آن در محیط به مراتب کمتر است.
دستهی آخر از اسلحههای شما نیز بمبها، بمبهای چسبنده، کونای (نوعی خنجر پرتابی)، بمب دودزا و ابزاری برای تولید صدا با فرکانس زیر و… هستند.
یکی از آنها که از اصلیترین و منحصربفردترین خواص بازی گوست آو سوشیما به شمار میآید، قابلیت Stand Off است. وقتی نزدیک به گروهی از دشمنان میشوید، میتوانید با فشردن دکمهی بالا در کنترلر PS4، قویترین جنگجوی تیم مقابل را فرابخوانید تا با شما مبارزه کند. در نبردهای قدیمی، برای شکستن روحیهی دشمن از این روش استفاده میکردند. وقتی یکی از آنها جلو میآید، شما باید دکمهی مثلث را نگه دارید تا او حمله کند. اگر وقتی گارد او باز است، مثلث را رها کنید، جین آن دشمن را با یک ضربه میکشد.
مبارزات گوست آو توشیما در هر درجهی سختیای چالشبرانگیز هستند
اما مانند هر بازی خوب دیگری، معمولاً در درجهی سختی دشوار است که نبوغ سازندگان بیشتر به چشم میآید.
نکتهای که دربارهی این بازی دوست داشتم این بود که به هیچوجه به بازیباز باج نمیدهد. هرچقدر هم که پیشرفت کنید و مهارتهای جین را افزایش دهید، هیچگاه به نقطهای نخواهید رسید که فکر کنید بازی خیلی آسان شده است و دیگر چالشی برایتان ندارد.
حتی اگر تمام مهارتهای موجود را در بازی کسب کرده باشید، باز هم یک دشمن ساده میتواند برایتان مشکلساز باشد.
دشمن همان دشمن است و جین ساکای هم همان جین ساکای، تنها چیزی که فرق میکند، مهارتهایی است که جین در طول بازی کسب کرده و این شمای مخاطب هستید که باید آنها را به کار بگیرید.
بخش مهمی از مهارتهای بازی، به Stanceها برمیگردد.
Stanceها در واقع شامل یک سری حرکات شمشیر میشوند که هر کدام در مورد نوعی از دشمنان کاربرد دارند
نکتهای که دربارهی این بازی دوست داشتم این بود که به هیچوجه به بازیباز باج نمیدهد. هرچقدر هم که پیشرفت کنید و مهارتهای جین را افزایش دهید، هیچگاه به نقطهای نخواهید رسید که فکر کنید بازی خیلی آسان شده است و دیگر چالشی برایتان ندارد. حتی اگر تمام مهارتهای موجود را در بازی کسب کرده باشید، باز هم یک دشمن ساده میتواند برایتان مشکلساز باشد. دشمن همان دشمن است و جین ساکای هم همان جین ساکای، تنها چیزی که فرق میکند، مهارتهایی است که جین در طول بازی کسب کرده و این شمای مخاطب هستید که باید آنها را به کار بگیرید.
به جز Stanceها، جین جایی هم برای Charm های خود دارد.
Charm ها در واقع قابلیتهای هستند که با انجام ماموریتها به دست میآورید و چیزهای کوچکی را در بازی تغییر میدهند.
برای مثال یکی از آنها سرعت دست به کمان شدنتان را بالا میبرد، دیگری مقاومت زره شما را تا ۱۵% بالا میبرد و بعدی قدرت شمشیر شما را ذرهای افزایش میدهد.
اگر بخواهید چندین Charm را همزمان با یکدیگر استفاده کنید، باید در طبیعت زیبای بازی، دنبال روباهها باشید. هرجا روباه دیدید او را دنبال کنید تا به سمت معابد خاصی هدایتتان کند. پس از ادای احترام در مقابل چند تا از این معابد، خانهای به خانهی Charmهایتان اضافه خواهد شد.
«… اما وقتی تو داشتی شمشیرت را تیز میکردی، میدانی من چطور برای امروز آماده شدم؟ من یاد گرفتم. من زبانتان را میدانم… سنتهایتان و اعتقاداتان را میدانم… میدانم کدام روستاها را باید رام کنم و کدامها را به آتش بکشم… پس یکبار دیگر ازت میپرسم سامورایی، آیا تسلیم میشوی؟» کوتان خان، از بهترین آنتاگونیستهای سالهای اخیر بازیهاست.
ممکن است بپرسید پس نقطه ضعفی که از آن سخن گفتم کجاست.
این نقطه ضعف بیشتر از همه خودش را در بخش مخفیکاری بازی نشان میدهد.
این بخش با اینکه خیلی جاها مانند فرشتهی نجات شما عمل میکند و باعث میشود برخی مراحل بسیار آسانتر پیش بروند، اما وقتی دشمن شما احمق است، دیگر مخفیکاری لذتی ندارد.
هوش مصنوعی دشمنان گوست آو سوشیما بعضاً مشکل اساسی دارد.
دشمنان تقریباً کر و کور هستند و گاهی حتی وقتی کنار یکی از آنها دیگری را به قتل میرسانید متوحه نمیشود.
هر چقدر بیشتر ماموریتهای سرتاسر نقشه را تکمیل کنید، همانقدر زودتر میتوانید درخت مهارت جین را نیز تکمیل کرده و او را به یک سامورایی واقعی تبدیل کنید. به جز این مهارتها، میتوانید با جمعآوری مهماتی مثل پوست حیوانات، گلهای خاص، چوب و آهن، لباسهای جدید برای جین بخرید، اندازهی Inventory او را بزرگتر کنید یا کاتانا و خنجر خود را کشندهتر کنید. درخت مهارت، نقشی بسیار مهم در کیفیت گیم پلی گوست آو سوشیما ایفا میکند.
بخش آخر گیم پلی که نباید از قلم بیفتد، بخش پلتفرمر آن است.
انتظار آنچارتد یا اساسینز کرید نداشته باشید، اما سکوبازی مختصری در گوست آو سوشیما وجود دارد که بازی را از یکنواختی درمیآورد ( البته اگر بازی یکنواخت شود که بعید است!)
جین میتواند از برخی صخرهها بالا رود، از روی اسبش پریده و بر سر یکی از دشمنان فرود بیاید و کار او را یکسره کند و همچنین با استفاده از یک قلاب که تاکا برای او میسازد، از دیوارهای بلند قلعه بالا برود. وقتی این قلاب را میگیرید دوست دارید بیشتر سکوبازی کنید و بازی نیز این فرصت را در اختیار شما قرار میدهد.
روی هم رفته گوست آو سوشیما، از نظر گیمپلی، یکی از خوشساختترین بازیهای چند سال اخیر است. این را بدون هیچ شکی میگویم.
داستان گوست آو سوشیما در حوالی سال ۱۲۷۴ میلادی و در جزیرهی سوشیمای ژاپن اتفاق میافتد. شما در نقش یک سامورایی به نام جین ساکای (Jin Sakai)، از قبیلهای اصل و نسبدار قرار میگیرید که در کنار فرمانده ساموراییها یعنی ارباب شیمورا (Lord Shimura) که اتفاقاً عموی شما هم هست قصد دارند مغولها را از سرزمین خود بیرون برانند و سوشیما را پس بگیرند.
سرزمین شکوفهها
گوست آو سوشیما یکی از زیباترین بازیهای اوپن ورلدی است که تا امروز ساخته شده است.
مناظر ویچر ۳ را به خاطر دارید؟ چه غروبهای زیبایی داشت؟ Death Stranding و کوههای زیبایش را چطور؟ Red Dead Redemption 2 و مراتع سرسبزش را هم به خاطر دارید؟ شاید بتوان گفت گوست آو سوشیما از تمام این عناوین هم زیباتر است.
میدانم کمی هضم این موضوع سخت است، اما از این پس اگر بحث از مناظر زیبای دنیای بازیها باشد، اولین نامی که به ذهنم خطور خواهد کرد گوست آو سوشیما خواهد بود.
هر چند دقیقه یک بار از زیبایی محیط فکتان میافتد.
از غروب و طلوع آفتاب، از درختان رنگارنگ بازی، از بازتاب نور ماه در آب، از پرواز پرندگان و دویدن گوزنها در جنگلهای بینهایت زیبای بازی، از باد و باران و تغییر روز و شب که باعث میشوند حس هیچ دو ماموریتی مانند هم نباشد، همگی به شکل مسخکنندهای زیبا هستند.
گوست آو سوشیما یک شاهکار بصری به تمام معناست.
از غروب و طلوع آفتاب، از درختان رنگارنگ بازی، از بازتاب نور ماه در آب، از پرواز پرندگان و دویدن گوزنها در جنگلهای بینهایت زیبای بازی، از باد و باران و تغییر روز و شب که باعث میشوند حس هیچ دو ماموریتی مانند هم نباشد، همگی به شکل مسخکنندهای زیبا هستند. گوست آو سوشیما یک شاهکار بصری به تمام معناست. ویدیوهایی که از گیم پلی بازی به نمایش درمیآیند حق مطلب را ادا نمیکنند. باید خودتان دستهی بازی را به دست بگیرید و سوار بر اسبتان در این سرزمین زیبا بتازید تا ببینید چه میگویم. تا ببینید چقدر این بازی از نظر بصری بیرقیب و زیباست.
گوست آو سوشیما یک شاهکار بصری به تمام معناست.
روی هم رفته اگر میخواهید یکی از بهترین بازیهای نسل هشتم را تجربه کنید، گوست آو سوشیما همان بازی است.
گوست آو سوشیما روایت غم یک سرزمین تحت حمله است.
سرزمینی که مردم آن در مقابل قوم مغول راه مقاومت را گزیدهاند.
داستان شادیهای پس از پیروزی، عصبانیت پس از خیانت همدستان و غم پس از مرگ و خونریزی است.
اگر از بازیهای ویدئویی لذت میبرید، هیچ دلیلی برای لذت نبردن از گوست آو سوشیما نخواهید داشت، با خیال راحت این بازی را تهیه کنید و مطمئن باشید که از آن لذت خواهید برد.
